ایران یکی از تمدن های تاریخی و شناخته شده در این سراسر جهان است که تاریخچه ای طولانی و البته بسیار خواندنی دارد. ایرانی عکس در این این مقاله در این مورد تاریخ کهن ایران باستان بیشتر صحبت می کند تا شما عزیزان را با تمدن ایران باستان آشنا کند.
دوران ایران باستان دوران تشکیل دولت ماد تا پایان حکومت ساسانیان و حمله عرب به ایران است. (..۶ ق.م. تا ۶۵۲ م)
پیش از مهاجرت آریاییها به فلات ایران، اقوامی با تمدنهای متفاوت در این ایران میزیستند. سرزمین کنونی ایران بخش بزرگی از یک واحد جغرافیایی بنام فلات ایران است، این واحد طبیعی با تنوع اقلیمی و زیستی خود دارای ویژگیهای بارزی است که در این نتیجه آن وحدت فرهنگی ایران را سبب شده است، بیگمان تمدن بشری مرهون نبوغ و خلاقیت مردمانی بوده است که سالیان دراز در این این سرزمین زندگی کردهاند و در این تعامل با جغرافیا و نظام طبیعی حاکم بر آن و در این جریان روزگار، تاریخ فرهنگی و تمدن خود را آفریدهاند.
ایران باستان پیش از تاریخ
اولین رفتارهای فرهنگی انسان در این ایران با ساخت ابزارهای سنگی گوناگون در این دوران پارینه سنگی آغاز شد، دوران پارینه سنگی شامل سه دوره کهن، میانی و نوین میشود، آثار بدست آمده از دوران در این ایران بیشتر از دورهٔ پارینه سنگی نوین است که از کاوشگاههایی چون کشف رود خراسان، لدیز سیستان، هومیان کوهدشت و دره هلیلان در این ایلام، غار شکارچیان و غار دو اشکف در این کرمانشاه و… بدست آمدهاند. در این این دوران آدمی افزون بر گردآوری خوراک و شکار بخشی از خوراک خود را ذخیره میکند، با گذر از دوران پارینه سنگی و فرا پارینه سنگی از حدود دوازده هزار سال پیش ساکنان خاور نزدیک از جمله ایران دوره فرهنگی و تمدنی نوسنگی، را آغاز میکنند. دوران نوسنگی با اهلی کردن گیاهان و حیوانات و شکل گیری نهایی روستاها همراه بود و تا هزاره پنجم قبل از میلاد ادامه یافت.
در این دوران نوسنگی بشر با ساخت سفال، ایجاد فضاهای معماری و ارتقاء سطح صنعت خود، گامی دیگر در این ترقی خود برداشت. یادگارهای دوره نوسنگی در این ایران از محوطههایی چون تپه سیلک در این کاشان، رود اترک در این قوچان، چشمه علی تهران، تپه حصار دامغان، تپه گیان نهاوند، تپه باکون فارس، شهرستان سراب، گودین تپه در این کنگاور و گوران و گنج دره در این کرمانشاه و شوش در این خوزستان و… بدست آمدهاست. با گذر از دوران نوسنگی ایران همچون سرزمینهای اطراف خود در این آسیای غربی وارد دورانی شد که تولید انبوه فلز، گذر از روستانشینی به شهرنشینی، استفاده از خط و نگارش و به کار بردن نشانهها، گسترش بازرگانی، معماری، بهرهمندی از تاریخ، ادبیات و هنر از ویژگیهای آن دوران است.
بدست آمدن شهرک ویژهٔ ذوب و دستاورد فلز در این اریسمان، ساخت سفالینههای برنگاریده و منقوش و چیزهای دینی و… گویای نقش ایران در این گردونه رشد و گسترش دانشوارانه، صنعتی و معنوی بشر است. روندی که در این آینده با آغاز دوران آهن و ورود گروههای آریایی به پشته و فلات ایران ادامه پیدا کرد. در این دوران آهن اوجی دیگر از نیرو و نوآوری و سازماندهی شهرنشینی ایرانی نقش میبندد و یادگارهای باشکوهی همچون زیگورات چغازنبیل، (۱۲۵۰ قبل از میلاد) معبد باباجان و… شکل میگیرند.
در این آغاز هزاره یکم دولتهایی همچون مادها، ایلامیها (ایلام نوین) و… در این جاهای گوناگون ایران تأسیس میشوند و به رودررویی با فرمانروایی دستدراز و متجاوز آشوری در این میانرودان(بینالنهرین) میپردازند و کمکم بخاطر رودررویی بهتر در این برابر فرمانروایی آشوری و دستدرازیهای آنان به ایران بایکدیگر در این قالب فرمانروایی ماد یکی میشوند.
رهنامه و نقشهای از سرزمین ایلام باستان (قرمز) و نواحی همسایه آن. کُنداب پارس (خلیج فارس) در این دوران برنز گسترش بیشتری رو به شمالخاوری (شمال غربی) داشتهاست.
ایلامیان
ظهور دولت ایلام (۶۴۰ –۳۲۰۰) قبل از میلاد به عنوان اولین قدرت متمرکز در این عرصه فلات ایران (جنوب غربی سرزمین کنونی ایران) آغازی بود بخاطر تأثیر فکر، هنر و تمدن مردم فلات ایران بر ببینید تمدنهای اطراف همچون تمدن بینالنهرین و مصر، ارتباطی که همیشه با کش و قوسهای فراوانی همراه بود و گاهی باعث تسلط تمدنی بر تمدن دیگر میشد. بطوریکه امروزه میتوان آثار تبادل فرهنگی دولت ایلام و ببینید اقوام ساکن در این کوهستانهای فلات ایران همچون کاسیها، لولوبیان، و اورارتو و… را در این میان نقوش برجسته سومریها، اکدیها، آشوریها، بابلیها و… در این بینالنهرین و یا در این میان آثار مکشوفه از شهرهای کهن شوش، انشان، دورانتیاش، نینوا، بابل و… مشاهده کرد هرچند در این این دوران تمدنهای قدرتمند دیگری همچون تمدن جیرفت و یا تمدن سرزمینهای جنوب شرقی ایران در این شهر سوخته وجود داشتهاند و به طور حتم بسیار قدرتمند بودهاند اما به دلیل نبود شناخت کافی از ارتباط آنها با ببینید تمدنهای همجوار صحبت هنوز زود است.
ایلامیان یا عیلامیها اقوامی بودند که از هزاره چهارم پ.م. تا هزاره نخست پ.م. بر بخش بزرگی از مناطق جنوب و غرب ایران فرمانروایی داشتند. بر حسب تقسیمات جغرافیای سیاسی امروز، ایلام باستان سرزمینهای خوزستان، فارس، ایلام و بخشهایی از استانهای بوشهر، کرمان، لرستان و کردستان را شامل میشد.
آثار کشف شده تمدن ایلامیان، در این شوش نمایانگر تمدن شهری قابل توجهی است. تمدن ایلامیان از راه دریایی و شهر سوخته در این سیستان، با تمدن پیرامون رود سند هند و از راه شوش با تمدن سومر مربوط میشدهاست. ایلامیان نخستین مخترعان خط در این ایران هستند.
به قدرت رسیدن حکومت ایلامیان و قدرت یافتن سلسله عیلامی پادشاهی اوان در این شمال دشت خوزستان مهمترین رویداد سیاسی ایران در این هزاره سوم پ.م. است. پادشاهی اَوان یکی از دودمانهای ایلامی باستان در این جنوب غربی ایران بود. پادشاهی آوان پس از شکوه و قدرت کوتیک – این شوشینک همچون امپراتوری اکد، ناگهان فرو پاشید؛ این فروپاشی و هرج و مرج در این منطقه در این پی تاخت و تاز گوتیان زاگرس نشین رخ داد. تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود یک هزار سال تاریخ سرزمین ایران منحصر به تاریخ عیلام است.
سرزمین اصلی عیلام در این شمال دشت خوزستان بوده. فرهنگ و تمدن عیلامی از شرق رودخانه دجله تا شهر سوخته زابل و از ارتفاعات زاگرس مرکزی تا بوشهر اثر گذار بودهاست. عیلامیان نه سامی نژادند و نه آریایی آنان ساکنان اولیه دشت خوزستان هستند.
مهاجرت آریائیان به ایران
آریائیان، مردمانی از نژاد هند و اروپایی بودند که در این شمال فلات ایران میزیستند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن باشد. مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بودهاست که در این پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پیش از میلاد) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پیش از میلاد ادامه داشتهاست.
نخستین آریاییهایی که به ایران آمدند شامل کاسیها (کانتوها – کاشیها)، لولوبیان و گوتیان بودند. کاسیها تمدنی را پایهگذاری کردند که امروزه ما آن را بنام تمدن تپه سیلک میشناسیم. لولوبیان و گوتیان نیز در این زاگرس مرکزی اقامت گزیدند که بعدها با آمدن مادها بخشی از آنها شدند. در این حدود ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد، مهاجرت بزرگ آریائیان به ایران آغاز شد و سه گروه بزرگ آریایی به ایران آمدند و هر یک در این قسمتی از ایران سکنی گزیدند: مادها در این شمال غربی ایران، پارسها در این قسمت جنوبی و پارتها در این حدود خراسان امروزی.
شاخههای قومِ ایرانی در این نیمههای هزارهٔ اول قبل از مسیح عبارت بودهاند از: باختریان در این باختریه (تاجیکستان و شمالشرق افغانستانِ کنونی)، سکاهای هومکار در این سگائیه (شرقِ ازبکستانِ کنونی)، سُغدیان در این سغدیه (جنوب ازبکستان کنونی)، خوارزمیان در این خوارزمیه (شمال ازبکستان و شمالشرق ترکمنستانِ کنونی)، مرغزیان در این مرغوه یا مرو (جنوبغرب ازبکستان و شرق ترکمنستان کنونی)، داهه در این مرکز ترکمنستان کنونی، هَرَیویان در این هَرَیوَه یا هرات (غرب افغانستان کنونی)، دِرَنگِیان در این درنگیانه یا سیستان (غرب افغانستان کنونی و شرق ایران کنونی)، مکائیان در این مکائیه یا مَککُران (بلوچستانِ ایران و پاکستان کنونی)، هیرکانیان در این هیرکانیا یا گرگان (جنوبغربِ ترکمنستان کنونی و شمال ایرانِ کنونی)، پَرتُوَهایان در این پارتیه (شمالشرق ایران کنونی)، تپوریان در این تپوریه یا تپورستان (گیلان و مازندران کنونی)، آریازَنتا در این اسپدانه در این مرکزِ ایرانِ کنونی، سکاهای تیز خود در این الانیه یا اران (آذربایجان مستقل کنونی)، آترپاتیگان در این آذربایجان ایرانِ کنونی، مادایَه در این ماد (غرب ایرانِ کنونی)، کُردوخ در این کردستانِ (چهارپارهشده) کنونی، پارسَی در این پارس و کرمانِ کنونی، انشان در این لرستان و شمال خوزستان کنونی. قبایلی که در این تاریخ با نامهای مانناها، لولوبیانها، گوتیانها، و کاسیها شناسانده شدهاند و در این مناطق غربی ایران ساکن بودهاند تیرههایی از شاخههای قوم ایرانی بودهاند که زمانی بخاطر خودشان اتحادیههای قبایلی و امیرنشین داشتهاند، و سپس در این پادشاهی ماد ادغام شدهاند.
مادها در این ایران نزدیک ۱۵۰ سال (۷۰۸–۵۵۰ ق. م) هخامنشیها کمی بیش از دویست سال (۵۵۰–۳۳۰ ق. م) اسکندر و سلوکیها در این حدود صد سال (۳۳۰–۲۵۰ ق. م) اشکانیان قریب پانصد سال (۲۵۰ ق. م – ۲۲۶ م) و ساسانیان قریب چهار صد و سی سال (۲۲۶–۶۵۱ م) فرمانروایی داشتند.
مادها
مادها قومی ایرانی بودند از تبار آریایی که در این بخش غربی فلات ایران ساکن شدند. سرزمین مادها دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان در این شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و بقیهٔ ناحیه زاگرس را با نام ماد بزرگ میشناختند. پایتخت ماد هگمتانه است آنها توانستند در این اوایل قرن هفتم قبل از میلاد اولین دولت ایرانی را تأسیس کنند
پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، گروهی از بزرگان ماد گرد رهبری به نام دیاکو جمع شدند.
از پادشاهان بزرگ این دودمان هووخشتره بود که با دولت بابل متحد شد و سرانجام امپراتوری آشور را منقرض کرد و پایههای نخستین شاهنشاهی آریاییتباران در این ایران را بنیاد نهاد.
دولت ماد در این ۵۵۰ پیش از میلاد به دست کوروش منقرض شد و سلطنت ایران به پارسیها منتقل گشت. در این زمان داریوش بزرگ، امپراتوری هخامنشی به منتهای بزرگی خود رسید: از هند تا دریای آدریاتیک و از دریای عمان تا کوههای قفقاز.
هخامنشیان
هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از رو کوروش بزرگ را بنیادگذار شاهنشاهی هخامنشی میدانند.
در این ۵۲۹ پ. م کوروش بزرگ پایهگذار دولت هخامنشی در این جنگهای شمال شرقی ایران با سکاها، کشته شد. لشکرکشی کمبوجیه جانشین او به مصر آخرین رمق کشاورزان و مردم مغلوب را کشید و زمینه را بخاطر شورشی همگانی فراهم کرد. داریوش بزرگ در این کتیبه بیستون میگوید: «بعد از رفتن او (کمبوجیه) به مصر مردم از او برگشتند…»
شورشها بزرگ شد و حتی پارس زادگاه شاهان هخامنشی را نیز دربرگرفت. داریوش در این کتیبه بیستون شمهای از قیامها را در این بند دوم چنین نقل میکند: «زمانی که من در این بابل بودم این ایالات از من برگشتند: پارس، خوزستان، ماد، آشور، مصر، پارت خراسان (مرو، گوش) افغانستان (مکائیه).» داریوش از ۹ مهر ماه ۵۲۲ تا ۱۹ اسفند ۵۲۰ ق. م به سرکوبی این جنبشها مشغول بود.
جنگهای ایران و یونان در این زمان داریوش آغاز شد. دولت هخامنشی سر انجام در این ۳۳۰ ق. م به دست اسکندر مقدونی منقرض گشت و ایران به دست سپاهیان او افتاد.
اسکندر سلسله هخامنشیان را نابود کرد، دارا را کشت ولی در این حرکت خود به شرق همه جا به مقاومتهای سخت برخورد، از جمله سغد و باکتریا یکی از سرداران جنگی او بنام سپتامان ۳۲۷–۳۲۹ ق. م در این راس جنبش همگانی مردم بیش از دو سال علیه مهاجم خارجی مبارزه دلاورانه کرد. در این این ناحیه مکرر مردم علیه ساتراپهای اسکندر قیام کردند. گرچه سرانجام نیروهای مجهز و ورزیده اسکندر این جنبشها را سرکوب کردند ولی از تاریخ اسکندر ناچار روش خشونتآمیز خود را به نرمش و خوشخویی بدل کرد.
سلوکیان
پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ ق. م) فتوحاتش بین سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیائی او که ایران هسته آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان (۳۳۰–۲۵۰ ق. م) درآمد. پس از مدتی پارتها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند سلوکیان را نابود کنند و چون اولین پادشاه اشکانیان اشک نام داشت نام این سلسله را اشکانیان گذاشتند.
اشکانیان
اشکانیان (۲۵۰ ق. م ۲۲۴ م) که از تیره ایرانی پرنی و شاخهای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای حدود باختر بودند، از ایالت پارت که مشتمل بر شیروان و خراسان فعلی بود برخاستند. نام سرزمین پارت در این کتیبههای داریوش پرثوه آمدهاست که به زبان پارتی پهلوه میشود. چون پارتیان از اهل ایالت پهله بودند، از جهت در این نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز میتوان خواند. ایالت پارتیها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای خزر و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود میشد. قبایل پارتی در این آغاز با قوم داهه که در این مشرق دریای خزر میزیستند در این یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده در این ناحیه خراسان مسکن گزیدند.
این امپراتوری در این دوره اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوههای قفقاز تا خلیج فارس توسعه یافت. در این عهد اشکانی جنگهای ایران و روم آغاز شد. سلسله اشکانی در این اثر اختلافات داخلی و جنگهای خارجی به تدریج ضعیف شد تا سر انجام به دست اردشیر اول ساسانی منقرض گردید.
نظام اداری
اساس سلطنت در این دوره اشکانی بر پایه نظام ملوک الطوایفی بود. شاهنشاهان ایشان خود را شاه ممالک و به زبان یونانی بازیلوس دانلود بازی لئون Bosileus Basilion یعنی، شاه شاهان میخواندند. علاوه بر شهربانان که نماینده شاهنشاه در این استانها بودند ویسبذان یا تیولداران نیز وجود داشتند که قسمتی از ولایات را که ویس خوانده میشد به طور تیول به آنان واگذار شده بود.
ظاهراً نه تنها فرمانروایانی که از نسل شاهان بودند، عنوان شاه داشتند بلکه هر یک از ایالات هیجده گانه اشکانی نیز پادشاه داشتند که او را به پهلوی کذک خوذای یعنی کدخدا مینامیدند.
سه مجلس تصمیمگیری
شاهنشاه اشکانی همواره با دو مجلس که یکی شورای خاندان سلطنتی و دیگری مجلس ریش سفیدان یا سنا بود مشورت میکرد. ظاهراً مجلس سومی هم وجود داشت که از ائتلاف آن دو مجلس در این مواقع ضروری تشکیل میشد که آن را مهستان مینامیدند. مجلس مهستان همیشه پسر شاه را به جای او برمیگزید و گاهی برادر شاه یا عموی او را به سلطنت برمیداشت.
ساسانیان
ساسانیان خاندان شاهنشاهی ایرانی در این سالهای ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی بودند. شاهنشاهان ساسانی که اصلیتشان از استان پارس بود بر بخش بزرگی از غرب قارهٔ آسیا چیرگی یافتند. پایتخت ساسانیان شهر تیسفون در این نزدیکی بغداد در این عراق امروزی بود.
سلسله اشکانی به دست اردشیر اول ساسانی منقرض گردید. وی سلسله ساسانیان را بنا نهاد که تا ۶۵۲ میلادی در این ایران ادامه یافت. دولت ساسانی حکومتی ملی و متکی به دین و تمدن ایرانی بود و قدرت بسیار زیادی کسب کرد. در این این دوره نیز جنگهای ایران و روم ادامه یافت.
در این همین دوران مانی (۲۱۶–۲۷۶ میلادی) به تبلیغ مذهب خود پرداخت. مانی پس از مسافرت به هند و آشنائی با مذهب بودائی سیستم جهان مذهبی مانوی خود را که التقاطی از مذهب زردشتی، بودائی و مسیحی و اسطوره بود با دقت تنظیم کرد و در این کتاب «شاهپورگان» اصول آنها را بیان و هنگام تاجگذاری شاپوراول به شاه هدیه کرد. مانی اصول اخلاقی خود را بر پایه فلسفی مثنویت: روشنائی و تاریکی که ازلی و ابدی هستند استوار نمود.
در این واقع این اصول خودداری از قتل نفس حتی در این مورد حیوانات، نخوردن می، دوری از زن و جمع نکردن مال واکنش در این مقابل زندگی پر تجمل و پر از لذت طبقات حاکم و عکس العمل منفی در این برابر بحران اجتماعی پایان حکومت اشکانی و آغاز حکومت ساسانی است. شاپور و هرمزد، نشر چنین مذهبی را تجویز کردند، زیرا با وجود مخالفت آن با شهوت پرستی و غارتگری و سود جوئی طبقات حاکم، از جانبی مردم را به راه «معنویت» و «آشتیخواهی» سوق میداد و از جانب دیگر از قدرت مذهب زردشت میکاست.
جنبش معنوی مانی به سرعت در این جهان آن روز گسترش یافت و تبدیل به نیرویی شد که با وجود جنبه منفی آن با هدفهای شاهان و نجبا و پیشرفت جامعه آن روزی وفق نمیداد. پیشوایان زرتشتی و عیسوی که با هم دائماً در این نبرد بودند، متحد شدند و در این دوران شاهی بهرام اول که شاهی تن آسا و شهوت پرست بود در این جریان محاکمه او را محکوم و به همراه پیروانش زنده به گور کردند. (۲۷۶ میلادی). از آن پس مانوی کشی آغاز شد و مغان مردم بسیاری را به نام زندک (زندیق) کشتند. مانویان در این دو جانب شرق و غرب، در این آسیای میانه تا سرحد چین و در این غرب تا روم پراکنده شدند.
امپراتوری پهناور ساسانی که از رود سند تا دریای سرخ وسعت داشت، در این اثر مشکلات خارجی و داخلی ضعیف شد. آخرین پادشاه این سلسله یزدگرد سوم بود. میگویند او از پیامبر درخواست کرده بود به ایران حمله نکنند. در این دوره او مسلمانان عرب به ایران حمله کردند و ایرانیان را در این جنگهای قادسیه، مدائن، جلولاء و نهاوند شکست دادند و بدین ترتیب دولت ساسانی از میان رفت.
در این پایان سده پنجم و آغاز قرن ششم میلادی جنبش بزرگی جامعه ایران را تکان داد که به صورت قیامی واقعی سی سال (۲۴–۴۹۴ م) دوام آورد و تأثیر شگرفی در این تکامل جامعه آن روز ایران بخشید.
در این چنین اوضاعی مزدک پسر بامدادان به تبلیغ مذهب خود که گویند موسسش زردشت خورک بابوندس بوده، پرداخت. عقاید مزدک بر دو گانگی مانوی استوار است:
روشنائی دانا و تاریکی نادان، به عبارت دیگر نیکی با عقل و بدی جاهل، این دو نیرو با هم در این نبردند و چون روشنائی داناست سرانجام پیروز خواهد شد.
اساس تعلیمات اجتماعی مزدک دو چیز است: یکی برابری و دیگری دادگری.
مردم بسیاری به سرعت پیرو مذهب مزدک شدند. جنبش مزدکی با قتل او و پیروانش به طرز وحشیانهای سرکوب شد، اما افکار او اثر خود را حتی در این قیامها و جنبشهای مردم ایران در این دوران اسلام، باقی گذاشت.
و اما مقداری دربارهٔ سیستم حقوقی ساسانیان مبنای این سیستم از کتاب اوستا و تفاسیر ان و اجماع نیکان یعنی مجموع فتاوی علمای این دین بوده است. در این زمان ساسانیان دو دادگاه وجود داشت؛ دادگاه عرف و دادگاه شرع و دو دادگاه اختصاصی نیز وجود داشت به نامهای دادگاه ارتش و دادگاه عشایری.