من اصلا ربوده نشده بودم. راستش چون نمیخواستم با آن دختر ازدواج کنم به خانوادهام آنطور گفتم. من اصلا قصد ازدواج نداشتم اما به اصرار مادرم مجبور به این کار شدم.
ایرانی عکس–پسری جوان که مدعی بود طعمه آدم ربایان شده است فاش کرد به خاطر اجبار خانواده در آستانه ازدواجی ناخواسته قرار داشت و چارهای جز طراحی سناریوی آدمربایی برایش باقی نمانده بود.
به گزارش ایرانی عکس رسیدگی به این آدم ربایی زمانی در دستور کار ماموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت که مادر و پدر این پسر به اداره پلیس رفتند و گفتند فرزندشان که برای گل زدن به ماشین عروس رفته بود ناپدی شده و دنبال عروس نرفته است.
مادر و پدر داماد به پلیس توضیح دادند امشب – شب حادثه- قرار بود جشن ازدواج پسرشان برگزار شود و قرار بود داماد به ماشین گل بزند و بعد هم دنبال عروس که در آرایشگاه منتظر او بود برود اما او دنبال عروس نرفته و یک پیامک داده که آنها را برآشفته است.
آنها گفتند پسرشان برای عروس نوشته است: مهمانی کنسل است،آدم رباها او را ربودهاند و برای آزادی او ۵ هزار یورو پول میخواهند.
زن و مرد میانسال که بسیار نگران جان فرزندشان بودند گفتند: او در کشور آلمان کار و زندگی میکند و برای برگزاری مراسم ازدواجش به ایران آمده بود.
با شروع تحقیقات ماموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران مشخص شد تلفن همراه داماد پس از ارسال پیامک از دسترس خارج شده است.
به این ترتیب تحقیقات برای به دستآوردن سرنخی از افرادی که این جوان را ربوده بودند آغاز شد اما سه روز تلاش فایده ای نداشت تا اینکه پسر جوان خودش به خانه بازگشت. پس از آن همراه پدر و مادرش در اداره آگاهی حاضر و مدعی شد آدمربایان او را اشتباه دزدیده بودند و وقتی فهمیدند خانواده او توان پرداخت مبلغ موردنظر آنها را ندارند او را رها کردند.
پسر جوان وقتی قصد داشت جزییات ماجرا را شرح بدهد دچار ضدونقیضگویی شد و در نهایت اصل ماجرا را فاش کرد. او گفت: داستان آدم ربایی ساختگی است و من اصلا ربوده نشده بودم. راستش چون نمیخواستم با آن دختر ازدواج کنم به خانوادهام آنطور گفتم. من اصلا قصد ازدواج نداشتم اما به اصرار مادرم مجبور به این کار شدم.
این پسر جوان در ادامه اعترافاتش گفت: من در آلمان کار و زندگی میکنم و هر وقت که به خانوادهام در ایران زنگ میزدم مادرم سوال میکرد که کی ازدواج میکنم. مادرم چند وقت پیش بهخاطر بیماری قلبی در بیمارستان بستری شد و هربار که برای پرسیدن حالش به او زنگ میزدم میگفت: آخر من میمیرم و عروسی تو را نمیبینم. مادرم هرجا که میرفت عکس من را به خانوادهها نشان میداد و عکس دختر خانواده را هم برای من میفرستاد تا بلکه من ازدواج کنم. این بار که به ایران آمدم اصرارهای مادرم بیش از پیش شده بود تا جایی که من در برابر اصرارهای او تسلیم شدم و چند مراسم خواستگاری رفتیم اما هر بار به بهانه و ایرادی از پیشرفتن ماجرا جلوگیری میکردم تا اینکه در آخرین بار ماجرا خیلی جدی شد و حتی قرار عقد و مراسم را هم گذاشتند و در نهایت کار به روز عقد کشید.
این جوان ادامه داد: چند روز قبل از مراسم عقد موضوع را با یکی از دوستانم در میان گذاشتم و او پیشنهاد اجرای این نقشه را به من داد و تصمیم گرفتم پس از اساماس به عروس گوشی را خاموش کنم و به ویلای دوستم در شمال بروم تا آبها از آسیاب بیفتد و مراسم بههم بخورد و وقتی برگشتم فکری برای ماجرا کنم.
در پی اعترافات پسر جوان پرونده آدم ربایی مختومه شد.
گرداوردی مطلب مورد نظر توسط:علی نادری